صالح کهندل زندانی سیاسی لحظات خود را در مواجه شدن با چهره شاهرخ زمانی نوشته است که وقتی اورا صدا کرده بودند واو جواب نمی داده و چهره اش خونین بوده است
صالح نوشته است :
بی اختیار زار زار گریه میکردم و کسی نبود دلداریم بدهد، ناگهان احساس کردم با نگاهی دوست داشتنی در کنارم ایستاده و با زبان شیرین مادری (ترکی) فریاد میزند، میگوید:
( انقلابیلار هیچ وقت ایلمزلر) انقلابیون هیچ وقت نمیمیرند، (بونی فقط انقلابیلار قانارلار) این را فقط انقلابیون میفهمند. اشک چشمانم را پاک کردم ولی چرا دروغ بگویم، این فقط حرکت شکلی بود و فایده نمیکرد، باز اشک چشمانم امانم نمیداد، دوباره احساس کردم در کنارم ایستاده و میگوید، چرا برای من گریه میکنی؟ تو که من را بهتر از همه میشناسی و میدانی من برای خوشبختی و شادی مردم مبارزه میکنم و هیچ وقت نخواهم مرد! ولی اگر دلت گرفته و میخواهی گریه کنی مرا بهانه نکن، به اطراف نگاه کن و بهحال آنها گریه بکن که سالهاست، روحشان مرده و به ظاهر زندهاند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر