۱۳۹۴ مهر ۲۹, چهارشنبه

ایران - حسین سرور شهیدان

صدایی گفت: هست. اگر حسش کنی!
به چشمهای کودک نگاه کردم. صدایی گفت: من مظلومم. مرا نجات بده!


و صدایی به گوشم از درون چشمهای کودک گفت: «همه این نکبتها را دست ظلم به شما تحمیل کرده. من میرو م تا آن دست را قطع کنم“.
احساس کردم که حسین همین جاست. می‌گوید برای نجات مظلومان بامن بیا.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر